بازگشت

اي ياس چيده


اي ياس چيده، اي گل نقش چمن، علي!
قرآن آيه آيه‎ي پامال من، علي

مانند قلب من دهنت پر ز خون شده
خون گلوت گشته روان از دهن، علي

چسبانده خون به هم، دو لبت را ز گفتگو
با چشم خويش حرف برايم بزن، علي

لب تشنه، چشم بسته، نفس مانده در گلو
زخم تو گشته با دل من هم سخن، علي

تو مثل لاله‎اي که همه گشته برگ برگ
من مثل شمع سوخته در انجمن، علي

جايي براي بوسه نمانده به قامتت
از بس که زخمت آمده بر زخم تن، علي

ممکن نشد ز روي زمينت کنم بلند
از بس که پاره پاره شده اين بدن، علي

ليلا در انتظار تو چشمش بُوَد به راه
زينب چگونه بي تو رود در وطن، علي

در حيرتم چگونه ز خونت خضاب شد
ماه جمال و زلف شکن در شکن، علي

فرياد من بلند ز اشعار ميثم است



سوزد ز سوز او دل هر مرد و زن، علي

غلامرضا سازگار