بازگشت

هلال يك شبه


سرش به نيزه به گل هاي چيده مي ماند

به فجر از افق خون دميده مي ماند

يگانه بانوي پرچم به دوش عاشورا

به نخل سبز ز ماتم تکيده مي ماند

ميان خيمه ي آتش گرفته، طفل دلم

به آهويي که ز مردم رميده مي ماند

شب است گوش يتيمان ز ضربت سيلي

به لاله هاي ز حنجر دريده مي ماند

رقيه طفل سه ساله که حوري حرم است

به آن که رنج نود ساله ديده مي ماند

امام صادق حق پشت ناقه ي عريان

به زير يوغ چو ماه خميده مي ماند

شوم فداي شهيدي که در کنار فرات

به آفتاب به خون آرميده مي ماند

هلال يک شبه ي من، ز چيست خونيني؟

نگاه تو به دل داغ ديده مي ماند

حکايت احد و اشک چشم خونينش

به اختران ز گردون چکيده مي ماند

حاج احد ده بزرگي