بازگشت

ميلاد همايون حسين ابن علي


پرده چون ماه من از چهره تابنده گشود

ماه رويان جهان را ز دل آرام ربود

حوريان گو که بريزند ز دامن اشک ها مشک

قدسيان گو که بسوزند به مجمرها عود

عاشقان گو که به صد عزت و اجلال رسيد

موکب خسرو خوبان که بر او باد درود

سومين روز ز شعبان چون برآمد خورشيد

سومين شمس ولايت ز افق چهره گشود

روز ميلاد همايون حسين ابن علي است

باد بر خلق جهان مقدم پاکش مسعود

ميوه باغ رسالت، مه ايوان جلال

وارث تاج ولايت، شه اقليم وجود

مظهر عزت و آزادگي و فضل و کمال

آيت غيرت و مردانگي و رحمت و جود

صولت حيدري از چهره پاکش پيداست

جلوه احمدي از نور جمالش مشهود

سينه گنجينه الطاف و عنايات و کرم

چهره آيينه آيات خداوند ودود

عصمت از فاطمه آموخت، شجاعت ز علي

صبر و احسان ز حسن، حُسن خصال از محمود

شاهکاري قلم لطف خداوند کشيد

که بدين جامه ناچيز محال است ستود

همچو يوسف چو قدم بر سر بازار گذاشت

ماه مجلس شد و بر رونق بازار افتاد

کيست اين کوکب تابان که پي تهنيتش

از طربخانه افلاک رسد بانگ سرود

کيست اين غنچه خندان که زانفاس خوشش

هر دم آيد ز فضا بوي خوش عنبر و عود

کيست اين لاله خونين که زهفتاد و دو داغ

به فلک مي رود از آه دل سوخته دود

اين حسين است که از مهر جهان افروزش

محو خورشيد جمالش شده ذرات وجود

اين حسين است که لطفش کند آزاد ز بند

ملکي را که ز درگاه خدا شد مردود

اين حسين است که در پيشگه حضرت حق

گاه در حال قيام است و گهي حال قعود

عاشقان را چو فتد ديده بر آن تربت پاک

اشک اندوه و غم از ديده روان است چو رود

نيست جز درگه او اهل ولا را مأمن

نيست جز کعبه او اهل صفا را مقصود

کرم و منزلتش را نبود هيچ شمار

شرف و مرتبتش را نبود هيچ حدود

کس به جز ميوه توحيد از آن شاخ نچيد

کس به جز نکته توحيد از آن لب نشنود

جلوه چون کرد در آفاق تجلي حسين بن علي

ظلمت کفر ز آئينه اسلام زدود

شام تاريک دلان شد ز فروغش روشن

کاخ بيدادگران شد ز قيامش نابود

چون گدا جبهه بر آن درگه شاهانه بساي

که در آن بارگه افکنده شهان سر به سجود

خسروا خسته دلان را به نگاهي بنواز

که بود عاشق مسکين به نگاهي خشنود

چون رسا کوي سعادت ز جهان برد کسي

که ره دوستي آل علي(ع) را پيمود

سيد جلال ياسيني