بازگشت

ميلاد عشق


امشب بهشت و گلشن رضوان مزين است ،
امشب رواق منزل جانان مزين است.

امشب عرش وزمين براي جشن ، غرق زيور و جبرئيل درآسمان و زمين در حال صعود و نزول.

درهاي آسماني گشاده و بر بام عرش، پرچم رحمت در اهتراز.

ملائک کمر به خدمت بسته و در حال آمد ورفت.

شب است و زمين نور باران، گويا خورشيد هم منتظر است.

چشم بود و افق بي انتهاي آسمان ، گوش بود و نغمه بي پايان ملکوت .
خدايا ارض و سماء را چه شده که اينگونه در هيجانند ؟
بيا دل را به گلستان مدينه ، خانه فاطمه ببريم .
اينجا چه خبر است که همه اهل بيت جمع اند و منتظر؟
احمد و علي (عليهما السلام ) را بنگر که چگونه چشم به فاطمه دوخته اند.
آه گوش کن صداي دلنواز نوزادي را نمي شنوي ؟
آري انتظار به پايان رسيد و دومين فرزند علي و فاطمه ( عليهما السلام )، نور چشم پيامبر به دنيا آمد ، ملائک را ببين که با آب کوثر شستشويش مي دهند .
آنطرف را بنگر حوران رضوان ، حرير بهشتي آورده اند تا فرزند فاطمه را با آن بپوشانند.
به راستي کدام دل است که از لبخند چشمان نازنين و نگاه عرشي آن نوزاد ، به تل


اطم در نيايد ؟!


نبي کودک را به دامان گرفته ، از عرش ندا مي رسد که نامش را" حسين " بگذار. او را به سينه مي چسباند ومي بويد.


شادي و شعف خانه علي (ع) را پر نموده، ملائک ندا مي دهند:


به به ازاين شکوفه باغ محمدي به به ازاين چراغ فروزان احمدي