بازگشت

مهمان كه بودي؟!



اي شمع فروزان! به شبستان که بودي؟

ديشب به کجا رفتي و مهمان که بودي؟

از دوري روي تو، من آرام ندارم

اي جان من! آرام دل و جان که بودي؟
من، ديده چو يعقوب به ره دوخته بودم

اي يوسف گمگشته! به زندان که بودي؟
بردند به يغما سر و سامان ترا، دوش

خود زيور و زيب سر و سامان که بودي؟
بعد از تو برادر! شده ام خوارتر از خار

تو اي گل بيخار! به بستان که بودي؟
شب تا به سحر اشک به دامن بفشاندم

اي گوهر يکدانه! به دامان که بودي؟

کمالپور خراساني