بازگشت

مه هاشمي


مصراع هاي دوم شعر از سعدي تضمين شده است.
بت نازپرور من که فلک ز پا فکندش

خجل است سرو بستان بر قامت بلندش
نه کنون بدام عشقش من مبتلا اسيرم

همه عمر صيد گيرد سر زلف چون کمندش
چو بدست ظالمي داد زمانه داس قدرت

ز چمن نرست سروي که ز بيخ و بن نکندش
مه هاشمي که خورشيد چو ذره ايست پيشش

مه نو چه زهره دارد که بود سم سمندش
تو اگر نيازمندي طلب نياز ازو کن

که معالجت پديد است به بند يا که پندش
برضاي دوست دادي سر و دست و ديده و دل

نشنيده اي ز دشمن سخنان ناپسندش
«خرد» ار شکر فشاند طلبد ز شعر سعدي

که چو او هزار طوطي شکر است پيش قندش



حاج اصغر عرب (خرد)