بازگشت

ماه كربلا



اين کيست کربلا را، چون کوه طور کرده

زهرا مگر ازين دشت، يارب عبور کرده
بر روي ماه عباس، اين جلوه حسين است

آري قمر ز خورشيد، خود کسب نور کرده
آراست چونکه قامت، شد کربلا قيامت

برپا هزار محشر، تا نفخ صور کرده
آسايش برادر، چون بوده آرزويش

آمال دشمنان را، يکسر به گور کرده
برگرد خيمه عباس، تا صبح ميدهد پاس

اين ماه کربلا را، درياي نور کرده
از اوج فکر انسان، بنهاده پا فراتر

در خلوت حسيني، درک حضور کرده
جز قدمت برادر، کي بوده راي عباس

هرگه که در ضميرش، فکري خطور کرده
تا زنده بود عباس، غارت نبود ممکن

فقدان او عدو را، اين حد جسور کرده

دشمن پس از ابوالفضل، در فکر غارت افتاد

يا رب چه با شهيدان، سم ستور کرده
از رأس اطهر او، پيدا بود که دشمن

اين سر جدا ز پيکر، با خشم و زور کرده
پيوسته کعبه ي عشق، با قلب ماست نزديک

ما را «حسان» گناهان، زين قبله دور کرده

حبيب الله چايچيان (احسان)