بازگشت

ماه بني هاشم



عرش بود خيره در جلال اباالفضل

ماه شود تيره از جمال اباالفضل
بود به حق اتصال او به حقيقت

چون به علي بود اتصال اباالفضل
عقل نخستين که بد مکمل آدم

بود کمال وي از کمال اباالفضل
ماه بني هاشم است و از شرف و قدر

ماه برد سجده بر هلال اباالفضل
پاي نهد از شرف به تارک خورشيد

هر که زند بوسه بر نعال اباالفضل

کرد فراموش رزم خندق و صفين

در صف کرب و بلا قتال اباالفضل
قرعه ي عهد و وفا و همت و مردي

روز ازل زد خدا به فال اباالفضل
جان به فدايش که نيست در کرم وجود

غير اباالفضل کس همال اباالفضل
از پي ياري شاه بي کس و ياور

خامه ي تقدير زد مثال اباالفضل
بردن آب فرات از پي اطفال

بود همه همت و خيال اباالفضل
آه که انداختتند دستش و از کين

تنگ به يکدست شد مجال اباالفضل
شد ز يمين ظالمي برون ز کمين گاه

تيغ زد و قطع شد شمال اباالفضل
سنگ حجيمش بخوان نه آدم خاکي

هر که نسوزد دلش به حال اباالفضل
>r> چون ني کلک «طرب» شکر بفشاند

طوطي اگر بشنود مقال اباالفضل





ميرزا محمد نصير (طرب) اصفهاني