بازگشت

قيام قيامت


روزي که شد به نيزه سر آن بزرگوار
خورشيد سربرهنه برآمد ز کوهسار
موجي به جنبش آمد و برخاست کوه
ابري به بارش آمد وبگريست زار زار
گفتي تمام زلزله شد خاک مطمئن
گفتي فتاد از حرکت چرخبي قرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پير
افتاد در گمان که قيامت شدآشکار
آن خيمه اي که گيسوي حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حبابوار
جمعي که پاس محملشان داشت جبرئيل
گشتند بي عماري محمل شتر سوار
با آنکه سر زد آن عمل از امت نبي
روح الامين ز روح نبي گشت شرمسار
وانگه ز کوفهخيل الم رو به شام کرد
نوعي که عقل گفت قيامت قيام کرد

محتشم کاشاني