بازگشت

قرعه مردي



زنده شود جان ز نام حضرت عباس

توسن چرخ است رام حضرت عباس
از شهدا بعد سيدالشهداء است

پيش حق افزون مقام حضرت عباس
روز ازل چون زدند قرعه ي مردي

قرعه درآمد بنام حضرت عباس
حامل وحي خدا که روح الامين است

هست کمينه غلام حضرت عباس
منخسف آوخ ز خون پاک جبين شد

روي چو ماه تمام حضرت عباس
زاب حياتست زنده خضر و بمعني است

تشنه لب آب جام حضرت عباس
گام چو بر خاک مي نهاد زمين داشت

فخر بگردون ز گام حضرت عباس
ما خجل از مه عذار ابوالفضل


سرو بگل از خرام حضرت عباس
غيرت حق تيغ انتقام برآرد

تا بکشد انتقام حضرت عباس
گيسوي حوراي خلد بافته رضوان

از پي بند خيام حضرت عباس
راند فرس در ميان آب و چو ماهي

تر نشد از آب کام حضرت عباس
شعشعه ي آفتاب هست شعاعي

از تف برق حسام حضرت عباس
جسم شه کربلا که شاه جهانست

زنده بدي از کلام حضرت عباس
کوفت ز حل بر دوال گنبد هفتم

نوبت مردي ببام حضرت عباس
b
r>
هست «طرب» را مدام ديده ي اميد

بر کرم و لطف عام حضرت عباس





ميرزا محمد نصير (طرب) اصفهاني