بازگشت

عباس را بنگر



چرا از ديده اشک غم نبارم چون سحاب امشب؟

چگونه ز استراحت ره دهم بر ديده خواب امشب
شنيدستم به دشت کربلا از ظلم اهل کين

بود اندر حريم شاه خوبان قحط آب امشب
فراتي را که کابين بتول آمد، نميدانم

چرا کردند سد بر روي آل بوتراب امشب؟
درون خيمه از فرط عطش اطفال شاه دين

دو گونه هشته اند از هر طرف روي تراب امشب
تمام اهل بيت مصطفي در خيمه گه عطشان

ولي ز آب روان، قوم مخالف کامياب امشب

رقيه يکطرف غش کرده و افتاده بي طاقت

سکينه از عطش يکسو دلي دارد کباب امشب
ز بي شيري و سوز تشنه کامي، کرده غش اصغر

مگر خشکيده شير از تف به پستان رباب امشب؟
يکي در کربلا بگذر دلا عباس را بنگر

که هست از شرم اطفال حسين در پيچ و تاب امشب
از اين غم خون دل «صابر» فشاند از بن مژگان

که گردد سرخط آزادي اش يوم الحساب امشب

صابر همداني