بازگشت

عاشق راستين



کيست عاشق آنکه تا پروانه سان پروا کند

جاي در آتش ز شوق شمع، بي پروا کند
کيست عاشق در جهان چون سرور آزادگان

کو بخون پاک خود اسلام را احيا کند
کيست عاشق آنکه با ايثار اکبر چون خليل

راز عشق بي نشان را در جهان افشا کند
کيست عاشق آنکه از دريا برآيد خشک لب

وز غم طفلان ز غيرت ديده را دريا کند
جان بقربان علمداري که گر دستش فتاد

درگه اعجاز، چون موسي يد بيضا کند

دست عباس دلاور گشت در ميدان قلم

تا بدان طومار مردي را بخوان امضا کند
در شمار چاکرانش گر درآيد «افتخار»

فخرها بر شهرياران همه دنيا کند



سيد جلال الدين آفتابي (افتخار)