بازگشت

عاشق پاكباز


حسين اي سرِ سرفرازان عشق

دلير دليران ميدان عشق



چه کردي که گشتي چنين سرفراز

درآن عرصه دادي چو جولان عشق



چه کردي که بر آستانت نهاد

سر از شوق و تکريم سلطان عشق



چه کردي تو اي عاشق پاکباز

که رام تو گرديد ثعبان عشق



چه کردي در آن عرصه جان شکار

که آميخت با جان تو جان عشق



تو بودي مگر از که فرمان پذير

که دست تو افتاد فرمان عشق



چو لب تشنه کردي فدا جان، تو را

حيات ابد داد جانان عشق



به پاي تو از آن فلک سر نهاد

که تو سر نهادي بدامان عشق



لوايت بماناد در اهتراز

که شداز توجاويد عنوان عشق



شَها چشم احسان ز «صاعد» مگير

بيانش رسا کن به سامان عشق




محمد علي صاعد اصفهاني