شبنم خجلت
شبي که از رخ آلاله آب جاري بود
ز ماه عارض گل، ماهتاب جاري بود
ز موج موج خطر التهاب، گل مي کرد
به قلب فاجعه، سرب مذاب، جاري بود
ز نينواي تو اي مير عاشقان شهيد!
نواي سرخ دم بوتراب، جاري بود
ز بس که شبنم خجلت ز شاخ گل مي ريخت
ز لاله زار شهيدان، گلاب جاري بود
روند تيره ي تاريخ غم، به هم مي خورد
به کام تشنه لبان، آفتاب جاري بود
غلامرضا محمدي (کوير)