بازگشت

زينه المراثي: تضمين دوازده بند محتشم كاشاني


چند بند اول [1] .


از موج فتنه، چشم جهان غيرت يم است

وز تندباد حادثه، پشت فلک خم است
صبح اميد، چون شب تاريک مظلم است

«باز اين چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟»

از سينه ي زمانه، يکي آه آتشين
برخاست تا به بارگه هستي آفرين
يارب، دميده است مگر روز واپسين؟

«باز اين چه رستخيز عظيم است کز زمين
بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است؟»

سيلاب اشک شست ز دل، نقش آرزو
فريادها شکفت ز اندوه در گلو
خورشيد برده سر به گريبان غم فرو

«اين صبح تيره باز دميد از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان، جمله درهم است؟»

هر جا به گوش مي رسد آواي انقلاب
خلقي به ماتمند و جهاني در اضطراب
جان در تلاطم آمده، دل را نمانده تاب

«گويا طلوع مي کند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامي ذرات عالم است»


در رهگذار عشق، چراغ اميد نيست

در سر هواي شادي و گفت و شنيد نيست












زين ابر تيره، مهر درخشان پديد نيست

«گر خوانمش قيامت دنيا، بعيد نيست


اين رستخيز عام، که نامش محرم است»

خرم دلي، به روز و شب و ماه و سال نيست


جز غم نصيب مردم شوريده حال نيست


باغ حيات را پس از اين اعتدال نيست

«در بارگاه قدس که جاي ملال نيست


سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است»

خلق جهان ز سوز نهان، نوحه مي کنند


از دست داده تاب و توان، نوحه مي کنند


هر جا ز ديده اشک فشان، نوحه مي کنند

«جن و ملک بر آدميان، نوحه مي کنند


گويا عزاي اشرف اولاد آدم است»

شاهي که افتخار بدو کرده عالمين


بابش علي و فاطمه را، هست نور عين


از شرم روي او به حجاب اند نيرين

«خورشيد آسمان و زمين، نور مشرقين


پرورده ي کنار رسول خدا، حسين»





پاورقي

[1] بندهاي ديگر در گزيده ديوان آمده است.


مشفق کاشاني (معاصر)