بازگشت

خون خدا


اي آفــتــاب، زخــم تنــت را شــمــاره نيست

در کهکشان جسم تو غير از ستــاره نيست

مــارا بــه زخــم هـاي تنت، از سپــهر چشم

غير از سـتاره ريختن اي مـــاه، چاره نيست

...

اي آســمــان چــگــونـه تورادل زغم نسوخت

درســوگ مـهـــر،گردلت ازسنگ خاره نيست

محــمـل ببســت ســوي عراق ازحجازوگفت

"درکــــارخيرحاجت هيـچ استخــــاره نيست"

جــان راسـپــرد دســت خدا، ناخـداي عشق

جــزوصــل يــــــار، بحر وفا را کنــــــاره نيست

صــــــــائم عــروس بـــاور و انـــــديشه ي تورا

غيــر از ولــاي خون خدا، طوق و ياره نيست

صائم كاشاني