بازگشت

خاموش محتشم


خاموش محتشم که دلسنگ آب شد
بنياد صبر و خانه ي طاقت خراب شد
خاموش محتشم که ازين حرفسوزناک
مرغ هوا و ماهي دريا کباب شد
خاموش محتشم که ازين شعر خونچکان
درديده ي اشگ مستمعان خون ناب شد
خاموش محتشم که ازين نظم گريه خيز
روي زمين بهاشگ جگرگون کباب شد
خاموش محتشم که فلک بس که خون گريست
دريا هزار مرتبهگلگون حباب شد
خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب
از آه سرد ماتميان ماهتابشد
خاموش محتشم که ز ذکر غم حسين
جبريل را ز روي پيامبر حجاب شد
تا چرخسفله بود خطايي چنين نکرد
بر هيچ آفريده جفايي چنين نکرد

محتشم کاشاني