بازگشت

حسين ، نوش داروي زمانه




فاش گويم نوش داروي بشر در دار ماست

مرهم درد خلايق در کف صَبّار ماست



خلق را چشم و چراغي نيست جز مهر حسين

جام او منشور عشق و مکتب ايثار ماست



بيرق سرخي که چشمان شَفَق را خيره کرد

در ستيغ کربلاي خون ، عيار يار ماست



سرخ رويي بارَد از قاف کريم خط او

اندر آفاق تقرب راه او رَهْوار ماست



توتياي ديده عشاق ، خاک نينواست

امت آزاده را لب بر خُم ِ سردار ماست



گر محمد (ص) نور افشان است در ملک حضور

سرخي رويش ز خون منطق سالار ماست



گر زقرآن ديدگان باز است در شهر عمل

گرمي بازار آن از مطلع الانوار ماست



بر هريمن گو بهارت را خزان گيرد به کام

اين پيام کربلاي معدلت آثار ماست



هر جنايت پيشه يک شمر است اندر قتلگه

«کُل ُّ اَرْض ٍ کربلا» منظومه اسرار ماست



کوفه «تِل ْآويو» و شام فتنه ، آمريکاي درون

خود فلسطين ، کربلاي روزگار تار ماست



مکتب ايثار سرزنده است با خون حسين

آن که هر دم ياد رويش دولت قهار ماست



يارب آن خورشيد اندر پرده را اِبراز کن

انتظار مهربانش ، دلبر و دلدار ماست




سيد محمد شفيعي